بدون تو با تو برای تو دلم تنگ شد عزیزترین

ساخت وبلاگ
دلم برات تنگ شده حنا . دلم میخواست اینجا بودی باهم دیگه حرف می‌زدیم .نگاه میکردیم به آسمون . تو خواباتو تعریف میکردی من سعی میکردم تعبیر کنم یا تو راجع به مرلین و تزوکا حرف می‌زدی و من مسخره بازی در میاوردم و حرص تو درمیومد .یا باهم فکر می‌کردیم که چجوری میشه رفت رو شیروونی خونه روبه رویی و کلی بحث میکردیم سرش .با با همدیگه فحش می‌دادیم به قلم چی و دارو دستش حرصمون که خالی میشد عصبی میخندیدیم .یا من می‌گفتم تنهام تو داد می‌زدی من اینجا چغندرم . یا تو میگفتی ناراحتم و من عصبی میگفتم حنانه انقدر احمق نباش .یا اصلا مثل اون یه صدم نواقه که جفتمون ناراحتیم می‌نشستیم یه گوشه باهم راجع به آینده حرف می‌زدیم .اینکه وقتی دریچه رو پیدا کنیم بعدش چیکار کنیم ، گروه من چه شکلی باشه، تو چجوری وجود خودتو اعلام کنی ، راجع درختا ، راجع به متحدامون .آنقدر که حالمون خوب شه .بعد مثل همیشه اونی که زودتر خندیده اوضاع رو بگیره دستش و اون یکی رو از اون حال و هوا دربیاره .

باهم راجع به ارزوهامون حرف بزنیم .بعد هرکدوم گفت نمیشه اون یکی وسط حرفش بلند داد بزنه خفه شو چرند نگو .دلم برای ایمان تمامی که یه آدم تو این دنیا بهم داره خیلی تنگ شده .

دلم تو رو میخواد همون قدر که الان می‌دونم خوب نیستی وتمام ذهنم پیشته .مثل تو که میدونی خوب نیستم ‌. تو که برات مهمه 

دلم برای حرفایی که فقط من و تو میفهمیم تنگ شده .برای خاطراتی که فقط برای من و توهه .برای فهمی که کسی جز ما نداره .برای تمام لحظه هایی که کنارمی و قد یه دنیا کمه برای حرفایی که خیلی مونده تا زده بشه 

برای همه آرامشی که بهم میدی .همه امیدی که فقط تو میتونی برام به وجود بیاری .برای حس افتخاری که از بودنت کنار من بهم دست میده .برای این همه خوب بودنت .برای این همه کامل بودنت .

برای شعر خوندن و راه رفتن برای نگاه کردن به ابرا برای فکر کردن به جادو برای خیال بافتن برای یه دل سیر نگاه کردن تو دلم تنگ شده . برای اینکه بهم بگی دوست دارم بگم مرسی و تو لبخند بزنی چون مطمئن باشی که حس من اگه بیشتر  از تو نباشه کمتر نیست .دلم برای تنها آدمی که منو با تمام نفرت انگیز بودنم دوست داره تنگ شده 

برای تمام با معرفت بودنت برای تمام تو که پای حرفات میمونی .برای تو که تویی برای تو که باهام حرف میزنی .برای تو که ازم می‌پرسی من بدون تو چجوری زندگی میکردم و میدونی من بدون تو زندگی نمی‌کردم چه برسه به چجوریش .برای خنده هات .حتی برای آروم گریه کردنت .برای وقتی که سرتو می‌ذاری رو شونم و برام حرف میزنی که از یادم بره غمام . دلم برای خاطره تعریف کردنات دلم برای خاطره ساختن باتو تنگ شده 

دلم برای تمام حرفهای عاقلانت که نقض می‌کنه منو تنگ شده 

دلم برات تنگ شده .دلم برات خیلی تنگ شده .برای کسی که بدون این که بهش بگم چرا بدونه داستان چیه 

دلم میخواد ساعت ها تو بغلت گریه کنم 

بعد تو بگی هلیا ! آب که تمام شد به ابر های مرتفع نگاه کن

من تنهام بدون تو .مثل مواقعی که میگم می‌خوام تنها باشم میای میشینی پیشم میگی من که کاریت ندارم ‌‌و آنقدر میمونی که بخندم و بگم دیوونه ، بخندم و تمام حرفامو برات تعریف کنم

دیدن تو بهترین اتفاق من بود .بودن تو هنوز هم بهترین لحظه های منه .مراقب خودت باش عزیزترین 

دوستت دارم 

# وقتی کمبود جارو حس میشه _ باشد که بازبینیم دیدار آشنا را

گل‌های نیایش_ مسافر...
ما را در سایت گل‌های نیایش_ مسافر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maghzfandoghy بازدید : 136 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 13:38